صبر...
صبر و پایداری حضرت زینب (س) در تاریخ، بی نظیر است و هرگز تاریخ، مصائبی به عظمت مصائب زینب به خود ندیده است، لذا چنین کسی می تواند الگوی صبر برای دیگر افراد بشر باشد.
صبر یعنی شکیبایی، بردباری، خویشتن داری در سختی و تنگی. پایداری یعنی ثابت، دائم، باقی، استوار و قوی. صبر یعنی شجاعت، استقامت، لذا به معنی تسلیم شدن در برابر ظلم و ستم نیست. صبر یعنی شکیبایی و خودداری نفس بر آنچه که عقل و شرع حکم می کند و آن را می طلبد. صبر جمیل یعنی بردباری و شکیبایی زیاد و طولانی بر مصائب.
صبر سه نوع است: صبر بر مصیت، صبر بر طاعت، صبر بر معصیت. صابر کسی است که در مقابل مصائب جزع و فزع نکرده و به خدا اعتراض ننماید. صبر زینب، صبر جمیل است. زینب (س) بلا را زیبا می بیند. چون بلا را بلا نمی بیند بلکه تحفه ای از سوی دوست می داند؛ لذا راضی است به رضای خدا. او عظمت خدا را درک کرده است و برای همین، مصیبتها در نظرش کوچک است.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
صبر درجه مصیبت را کم می کند و قلب و اراده را قوی می کند، زیرا که صبر عصاره و ثمره عرفان و تفکر در عظمت خالق، باور و نگرش صحیح است.
اهمیت و ضرورت وجود صبر و پایداری از آنجا معلوم می شود که قرآن 93 آیه خود را، اختصاص به این واژه داده و مؤمنان را دعوت به صبر و پایداری می کند، صبر زینبی به ما می گوید که در حقیقت پشتوانه همه برنامه های سازنده فردی و اجتماعی همان شکیبایی و استقامت است و اگر نباشد، هیچکدام از آنها به سامان نمی رسد، چرا که در مسیر هرکار مثبت مشکلات و عواملی است که جز با نیروی صبر نمی توان بر آنها پیروز شد.
هدف از بررسی موضوع صبر و پایداری زینب (س)، به کار گیری الگوی صبر و نگرش زینبی برای رفع بسیاری از مشکلات و اختلالات روانی جامعه امروز است. کسانی دچار اختلالات روحی و روانی هستند که صبر ندارند و مضطرب، ناآرام و سست اراده هستند، چون نگرش صحیحی نداشته، لذا به جای این که به مبارزه با مشکلات بروند. فشار مصائب و مشکلات زندگی خود را بر دوش می کشند و تسلیم می شوند.
مصائب و مشکلات از همان زمان خلقت آدمی، همواره با انسان همراه بوده، همچنانکه خداوند در آیه 4 سوره بلد می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کبَدٍ؛ همانا انسان را در رنج و سختی آفریدیم و بعد در آیه 17 همین سوره، به راه مقابله با رنج و سختی اشاره کرده و می فرماید: «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ».
با بررسی در مقالات و پایان نامه های تحقیقی، مشخص گردید که محققانی چون صادقی، حسین علائی در این زمینه تحقیق و تفحّص نمودند، ولیکن به علل اصلی صبر و پایداری حضرت زینب به طور واضح نپرداختند، لذا بر آن شدیم تا به بررسی موضوع صبر و پایداری حضرت زینب (س) و علل آن بپردازیم.
معنی و مفهوم صبر:
لازم است در ابتدا به معنی و مفهوم صبر و پایداری بپردازیم تا در گذر به زندگی زینب (س)، راحتتر بتوانیم صبر زینبی را بفهمیم. صبر یعنی شکیبایی، بردباری [1]، حبس، امساک [2] خویشتن داری در سختی و تنگی.[3] صبَّرَهُ، اصبَرهُ: به شکیبایی واداشت.[4] الصبر الجمیل: بردباری و شکیبایی زیاد و طولانی [5]. الصبر: شکیبایی و خودداری نفس بر آنچه را که عقل و شرع حکم میکند و آن را می طلبد یا آنچه را که عقل و شرع، خود داری نفس از آن را اقتضاء می کند، پس صبر و شکیبایی، لفظ عامی است و چه بسا بر حسب اختلاف مورد، اسامی مختلفی داشته باشد:
1- اگر صبر و شکیبایی نفس برای مصیبتی باشد واژه صبر به کار می رود نه چیز دیگر و ضدّش جزع و بی تابی است.
2- اگر صبر در جنگ و محاربه باشد، شجاعت و پایداری نامیده می شود که ضدّش ترس و جبن است [6]. و منظور از پایداری یعنی ثابت، دائم، باقی، استوار، قائم، قوی، پا برجا[7].
3- هر گاه صبر در کاری ملال آور و دلتنگ کننده باشد ظرفیت داشتن و دلدار بودن نامیده می شود که ضدّش کم ظرفیتی و ضجرو دلتنگی است.
4- و زمانی که صبر در خود داری از کلام و سخن گفتن باشد کتمان نامیده می شود و ضدش فاش کردن سخن و نا آرامی است. روزه هم صبر نامیده می شود برای اینکه روزه، نوعی خویشتن داری و خودداری است [8]. و اگر در پیش آمد باشد آن را سعه صدر، اگر در امساک نفس از فضول مال باشد عفّت وقناعت گویند[9].
خدای تعالی، تمام معانی فوق را صبر نامیده است و در آیات قرآن به آن اشاره نموده است.
ج صبر یعنی جزع و فزع نکردن در مقابل مصائبی که پیش می آید، یعنی ثبات [10]. واما صبور کسی است که بر شکیبایی، قادر وتوانا است [11]. صبور یعنی صابر، بردبار، شکیبا[12]، آرام، حلیم، با گذشت، مدارا کن [13]، انسان با حلمی که گناه کاران را مؤاخذه نکند[14]. صبّار مبالغه است به معنی شدید[15]. وقتی گفته می شود که نوعی سختی و مجاهدت در کار باشد[16]. اصطبار، خویشتن را وادار کردن به صبر است، مصابره: یعنی غلبه درصبر[17].
ج گاه صبر به معنای انتظار به کار می رود، همچنانکه در آیه 4 سوره قلم آمده: «فَاصْبِرْ لِحُکمِ رَبِّک.. .» برای حکم خدای خود صبر کن.. . یعنی منتظر حکم خدای به سود خود، علیه کافرین باش.
ج صبربه معنای مالکیت نفس و قدرت خویشتن داری است.[18] و حضرت علی (ع) آن را به شجاعت تعبیر نموده و فرموده است:
«الصبرُ شجاعةٌ».[19]
ج صبر به معنای استقامت است که در مقابل ضعف و تسلیم قرار دارد.[20]
ج صبر به معنی تحمّل ستم ستمکاران و ظلم و بیدادگری، تن دادن به ذلّت و سکوت در مقابل متجاوزین نیست. همچنانکه دشمنان دین و مخالفان تعالیم قرآن سعی نمودند با سوء استفاده از کلمه صبر، چنین تفسیر تحریف شده ای را به جوانان القا نمایند تا آنان را از گرایش به آیین الهی باز دارند، می گفتند دینی که مردم را ذلیل و تو سری خور، بار بیاورد، قابل پیروی نیست و باید هرچه زودتر آن را ترک گفت و هدفشان در این عمل خائنانه گمراه ساختن مسلمانان و منحرف نمودن نسل جوان با ایمان است.[21] در آیه 39 سوره شوری آمده: «وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْی هُمْ ینْتَصِرُونَ» مردمان با ایمان کسانی هستند که وقتی مورد اصابت ستم واقع می شوند، دفاع می کنند و برای کوتاه کردن دست ظالم یاری می طلبند.
انواع صبر از زبان حضرت علی (ع):
1- صبر بر مصیبت 2- صبر بر طاعت 3- صبر بر معصیت که از دو مورد اول درجه اش برتر و بالاتر است.[22]
- صبر در بلیات، منشأ رضا به قضا الهی [23] و کسب مقام رضا است.
- صبر بر طلاعات، منشأ انس به حق [24] وکسب مقام حب الهی است.
- صبر در معاصی، منشاء تقوای نفس [25] و کسب مقام ورع است.
- مثال صبر بر مصیبت: فردی فرزند جوانش بر اثر تصادف با ماشین کشته می شود که اگر فرد با ایمانی باشد برای خدا صبر می کند وبی تابی و جزع نمی کند
- مثال صبر بر طاعت: فرد به خاطر اطاعت از دستورات خدا مثلًا سختی روزه را تحمل می کند
- مثال صبر بر معصییت: فرد در مقابل ربا یا رشوه قرار می گیرد صبر می کند.[26] و مرتکب گناه نمی شود. با توجه به تعاریف صبر و انواع آن، چهار چوب معنای صبر مشخص گردید، هم اکنون به بررسی صبر و پایداری خانم حضرت زینب (س) و علل آن می پردازیم.
از آنجا که این مقاله را، گنجایش ان نیست که به تمام موارد و جزیات صبر و پایداری حضرت زینب بپردازد، لذا سعی شده که فقط به موارد بارز آن اشاره شود.
صبر و پایداری حضرت زینب (س)
براستی کیست که مانند زینب از آغاز طفولیت تا پایان حیاتش در دامان مصائب زندگی کرده باشد؟ او یکی پس از دیگری از آماج شدائد و مصائب سیراب گشت تا جایی که او را امّ مصائب یعنی مادر مصیبتها نامیدند! گویی هر مصیبت سنگینی را زینب در مسیر زندگی خود باید به دوش کشد و سنگ صبور دیگران گردد.[27] آغاز مصیبت زینب در مدینه بود و اوج مصائبش در کربلا.
مصائب زینب در مدینه:
زینب، دختری پنج ساله بود که پیامبر اکرم از دنیا رفت او در سنی بود که فقدان جدّ بزرگوارش را درک می کرد، او به چشم خود دید که پیکر مطهر رسول خدا را از خانه برده و به خاک سپردند.[28] چند ماهی نگذشته بود که به سوگ مادرش خانم فاطمه زهرا (س) نشست، او به چشم خود دید که مادرش چگونه با ضربات مغیره و قُنفُذ، نقش زمین گشت و با بدنی مجروح در بستر بیماری قرار گرفت.[29]
زینب، حدودا، سی و پنج سال داشت که نوبت داغ پدر فرا رسید. علی (ع) بر اثر ضربتی که از شمشیر زهرآلود ابن ملجم خورده بود، از پای در امد و او را بر روی دوش به خانه آوردند، زینب با دیدن پدر، خود را به روی او انداخت و زخم او را با اشک چشم شستشو داد.[30]
بعد از شهادت پدر، نوبت به برادرش امام حسن (ع) رسید، او بانویی چهل و پنج ساله بود که دید چگونه آن نامردان به امام خود خیانت کردند، خیمه او را تاراج نمودند و جانماز از زیر پایش کشیدند. یکی ردای وی را برد و دیگری جراحتی به پای او رسانید، ناچار شد کار را به معاویه واگذار کند. زینب در هنگام مجروحیت برادر، پرستاری وی را به عهده گرفت تا بهبود یافت. او گمان می کرد که چون برادرش کار را به معاویه واگذاشته است، جانش محفوظ خواهد ماند، ولی با توطئه و نیرنگ معاویه و سمّ جعده، امام را در حالی که آن روز، روزه گرفته بود، به هنگام افطار مسموم کردند و به شهادت رساندند. اما این انتهای مصیبت نبود بلکه زینب (س) شاهد توطئه ننگین دیگری بود که با تحریک عایشه و مروان بدن مطهر برادرش آماج تیرهای کینه توزانه قرار گرفت به گونه ای که هفتاد تیر تابوت را به بدن دوخته بود.[31]
مصائب زینب در کربلا
تاسوعا و عاشورای سال 50 هجری زینب در کربلا، شاهد تمام وقایع بود.
- او به چشم خود می دید که کودکان چگونه از تشنگی، او را صدا می زنند.
- او به چشم خود شاهد شهادت فرزندانش محمد و عون بود، روز عاشورا، زینب، لباس نو، بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار پاک نمود و سرمه به چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد و آنها را آماده شهادت ساخت.
- در مصیبت حضرت عباس (ع)، دست بر قلب پریشان خود نهاد و فریاد زد
«وا اخَاهّ، واعباساهُ، واضَیعَتَنا بَعدَک»
آه برادرم، آه عباسم، آه از کمی یاوران و فقدان برادرم.
- مصیبت تمام یاران امام که یکی یکی به شهادت رسیدند و غمی بر غمهای زینب افزودند.
- مصیبت علی اکبر، آنجا که زینب کنار پیکر علی اکبر آمد، آن را بغل گرفت و با شور و هیجانی عجیب و قلب پردرد و با جان و دل، صدا می زد علی جان، گویند هنگامی که همه یاران امام حسین به شهادت رسیدند، نوای غریبانه امام بلند شد:
«هَل مِن ذابٍّ عَن حَرَمِ رَسول الله… هَل مِن مغیث یرجُوا الله بِاغاثَتِنا؛
آیا حمایت کنندهای هست تا از حرم رسول خدا حمایت کند؟ آیا فریاد رسی هست که برای امید ثواب ما را یاری کند؟» وقتی این نوا به گوش بانوان رسید صدای گریه و شیون آنها بلند شد و زینب به چشم خود، همه وقایع را دید.
- امام برای وداع با علی اصغر آمد، آنجا که خواست او را ببوسد حرمله بن کاهل به سوی گلوی نازک او تیری رها کرد، تیر به گلوی نوزاد شش ماهه صابت نمود و در آغوش پدر مذبوح شد؛ زینب دید که امام دستش را زیر گلوی علی اصغر گرفت و دستش پر از خون شد و آن خون را به طرف آسمان پاشید و گفت
: «هونٌ عَلَی ما نَزَل بی، انَّهُ بِعَینِ الله»
چون خدا می بینید، آنچه از این مصیبت بر من وارد شده آسان است.[32]
- امام حسین برای وداع به خیمه آمد و با امام سجاد و خواهرش زینب و دیگران دیدار کرد و آنان را به خدا سپرد و خدا حافظی کرد. همین که اما چند قدم به سوی میدان حرکت کرد، صدای پر سوز را شنید که می گوید: «مَهلا یا اخی، توقّف حَتّی اتَزوَّدَ مِنک و اوَدّعُک وداعَ مُفارقٍ لا تُلاقی بَعدَهُ» برادرم آهسته برو، توقف کن تا تو را سیر ببینم وبا تو وداع کنم، زینب دست و پای امام حسین را در این هنگام بوسید و بسیار جانسوز گریست.[33]
- در آخرین لحظات بود که از هر طرف به حسین (ع) حمله کردند، باران تیر و ضربات شمشیر بود، حسین (ع) تنها و غریب و دشمن کثیر بود، نیزه ای که بر شانه حسین خورد او را به صورت به زمین انداخت، زینب (س) ناظر این صحنه بود.
- وقتی پیکر نیمه جان امام حسین (ع) را محاصره کردند،[34] عبدالله بن الحسین که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود، به سرعت از میان خیمه ها، بیرون آمد و خود را به کنار عموی بزر گوارش رساند، در این هنگام، بحربن کعب به قولی حرمله، با شمشیر به حسین حمله کرد، عبدالله، دستش را جلو آورد تا از عموی خود محافظت کند، دست او به ضربت شمشیر به پوست آویزان شد، نا گاه عبدالله فریاد زد: «یا أمّاه! مادر!» امام حسین یادگار برادر را به سینه چسبانید.
حرمله، تیری به سوی عبدالله رها کرد و او را در دامن عمویش شهید گردانید.[35] و زینب تمامی این وقایع دلخراش را نظاره گر بود و داغی بر سیل داغهایش افزوده می شد.
- حسین را کشتند و سرش را از تن جدا کردند. آثار این مصیبت، زمین و آسمان را متغیر ساخت، فرزندان و خواهران حسین از خیمه ها به قتلگاه دویدند و خود را، بر روی بدن امام افکندند. زینب با گفتن وا محمداه، وا جداه، وا علیاه، واحسناه، آن چنان ندبه و نوحه می خواند که سپاه عمر سعد به حال او گریه می کردند.[36]
- حضرت زینب چون در برابر بدن برادرش حسین (ع) ایستاد دست های خود از زیر جسد قطعه قطعه و بی سر انداخت و آن را روی دست بلند کرد و گفت: «اللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا هذا القلیل مِن القُربان» بار خدایا این اندک قربانی و گشته شده در راه خودت را از ما آل محمد (ص)، قبول نموده و بپذیر.[37]
- بعد از شهادت امام حسین (ع) به فرمان عمر بن سعد، ده نفر سوار مامور شدند بر پیکر مطهر امام حسین (ع) بتازندآنها این کار کردند و استخوانهای سینه حضرت را کوبیدند[38] جگر زینب از نظاره چنین صحنه ای خون شد.
- سپاه دشمن با گفتن تکبیر به خیمه ها حمله کردن و آنها را به آتش کشیدند.
- امام سجاد (ع) که در حال بیماری و ناتوانی بود در میان خیمه های سوزان بود که حضرت زینب او را نجات داد، و خطاب به سایر زنان و کودکان فرمود: «از شّر این سپاهیان به میان بیابان فرار کنید»
- یغما گری سپاهیان کوفه به قدری زشت و حریصانه و بی رحمانه بود که زیور آلات زنان و دخترها را
می گرفتند و چادر و روسری را از سرشان می کشیدند! گوشواره ها را از گوش با بی رحمی می کشیدند و فرار می کردند.
- سرهای مبارک شهدا را یکی یکی بریده، بر سر نیزه می زنند ولی زینب باز صبر می کرد.
- روز یازدهم بود که عمر سعد دستور داد به کشته های سپاهش نماز میت بخوانند و دفن کنند، ولی اجساد پاک شهدا، همچنان روی زمین باقی مانده بود و این امر دل امام سجاد و بچه های اباعبدالله الحسین را بیش از همه مصیبتها غمگین می ساخت و حضرت زینب آنها را دلداری می داد.
- فرمان کوچ از طرف ابن سعد صادر شد، زینب شروع به گریه کرد و نگاهی به قتلگاه و کنار نهر علقمه افکند و گفت: «برادرانم! شما کجایید؟ چرا عزیزانتان و فرزندانتان را سوار نمی کنید؟» سپس خودش آنان را سوار کرد. امام سجاد (ع) با بی قراری در حالیکه پاهایش را نیز بسته بودند عازم کوفه شد و زینب با اینکه خود اسیر بود، و مورد بی حرمتی واقع می شد ولی با تمام توان به یاری همه شتافت، برای یتیمان مادری می کرد و بچه های از مرکب افتاده را سوار می نمود. در برابر تازیانه های ناجوانمردان، خود را سپر می کرد، و در نگهداری اسیران بذل جان می نمود.